باز از راه محّرم غم رسید
از زمین و آسمان ماتم رسید
خرقه ها را بار دیگر تن کنید
آتشی در قلب این خرمن کنید
طبل و شیپور عزا را سر دهید
هفت اقلیم عطش را در دهید
ورد صوفی "حا" و "سین" و "یا" و "نون"
فاعلاٌ فاعلاٌ فاعلون
حای آن، حامیم ذات کبریا
سین آن سرها ز پیکرها جدا
یای آن یکتا پرست و یذکرون
نون آن باشد قسم بر یسطرون
سینه از درد فراقت خسته است
دل به روی غیر تو او بسته است
هیچ دانی در دلم جا کرده ای؟
عرش حق، شش گوشه بر پا کرده ای...
عشق بازی با تو معنا میشود
نور حق با تو هویدا میشود
السلام ای شاه مظلوم و غریب
السلام ای آیه ام من یجیب
السلام ای نور چشم مصطفی
السلام ای خامس آل عبا...
باز از راه محّرم غم رسید
از زمین و آسمان ماتم رسید
خرقه ها را بار دیگر تن کنید
آتشی در قلب این خرمن کنید
طبل و شیپور عزا را سر دهید
هفت اقلیم عطش را در دهید
ورد صوفی "حا" و "سین" و "یا" و "نون"
فاعلاٌ فاعلاٌ فاعلون
حای آن، حامیم ذات کبریا
سین آن سرها ز پیکرها جدا
یای آن یکتا پرست و یذکرون
نون آن باشد قسم بر یسطرون
سینه از درد فراقت خسته است
دل به روی غیر تو او بسته است
هیچ دانی در دلم جا کرده ای؟
عرش حق، شش گوشه بر پا کرده ای...
عشق بازی با تو معنا میشود
نور حق با تو هویدا میشود
السلام ای شاه مظلوم و غریب
السلام ای آیه ام من یجیب
السلام ای نور چشم مصطفی
السلام ای خامس آل عبا...