راستي وبلاگ شمابه عنوان وبلاگ روز بود بهتون تبريك مي گم
باز هيئتها چادرهاي خود را علم كردند . باز كوچه ها و خيابانها سياه پوش شدند .گويا خود را براي چيزي آماده كرده اند .
مگر خبري شده كه يكدفعه عالم و آدم به شور افتاده اند ؟
مگر كسي در راه است ؟
مگر لبي تشنه است ؟
مگرباز مادري ميخواهد گلوي كودكش را براي آخرين باز بوسه بزند ؟واي نكند باز حسين عزم كوفه كرده و دارد باز به اين قوم مهمان كش اعتماد مي كند ؟
باز صداي هل من ناصر[ٍ ينصرني به گوش ميرسد .
واي بر ما ! واي برما !
اگر اين بار نيز حسين بازتنها بماند .
سلام دوست عزيز.....تسليت بنده به مناسبت ايام سوگواري سيد و سالار شهيدان را پذيرا باشيد.
اميد است از رهروان راه شهادت باشيم.
عباسم و در پي خطر مي گردم
دور و بر خيمه بيشتر مي گردم
صد بار اگر علقمه را فتح كنم
لب تشنه تر ا ز گذشته بر مي گردم
اينجا هم در خدمتيم .
باز دلم بوي محرم گرفت .
بوي خدا و شب و شبنم گرفت .
سلام را بايد آهسته گفت...جواب را بايد آهسته خواست...آهسته قدم بردار...آهسته ...گلها را پرپر نكن...آه...صدايي را به انتظار نشستهايم...ميگويند بعضي شنيدهاند اما از ... نميتوان باور كرد...شايد آنها نيز ...بگذريم...اما راستي اكنون ميشنوم...كودكي از فرط خوشحالي بلند شعر ميخواند و كودكان ديگر نيز او را همراهي ميكنند...آيا خبر ندارند؟نميدانم، اما چه ميتوان كرد...سرخ را اگر رنگ خون و عشق بدانيم و سبز را اگر رنگ پيروزي و رسيدن، امروز، نه! روزهايي ديگر سرخترين و سبزترين روزهاي زمين خواهد بود...سرخترين روز زمين از آن رو كه سرخي آن دريايي كه از حلقوم فرزند سبط نور الاهي ميخروشيد، زمين و بل زمان را تا لحظه ظهور و انتقام، سرخ و خونين كرده است...
و ... اشك شايد براي فرو خوردن خشمي باشد به بلنداي تاريخ و به ... بگذريم.سبزترين روز زمين نيز از آن رو كه دريايي خروشان و پرانرژي آنهم از جنس عشق و عقل، خيابانهاي سكوتزده و اختناقپرور قلب اميد دنيا را كه قرنها در سكوت شيطاني فرو رفته بود، به يكباره فرا گرفت و آهسته آهسته، روحي بزرگ از ريشه پرشكوه آسمان را بر مسند سيادت ملتي بزرگ نهاد...
و حسين عليه السلام آمد و ميآيد...اما گويي هنوز به كربلاي دلهاي ما نرسيده است...
ميداني چرا؟
بگذريم...