• وبلاگ : واقعه كربلا
  • يادداشت : آب در كربلا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    راستي وبلاگ شمابه عنوان وبلاگ روز بود بهتون تبريك مي گم

    باز هيئتها چادرهاي خود را علم كردند . باز كوچه ها و خيابانها سياه پوش شدند .گويا خود را براي چيزي آماده كرده اند .

    مگر خبري شده كه يكدفعه عالم و آدم به شور افتاده اند ؟

    مگر كسي در راه است ؟

    مگر لبي تشنه است ؟

    مگرباز مادري ميخواهد گلوي كودكش را براي آخرين باز بوسه بزند ؟واي نكند باز حسين عزم كوفه كرده و دارد باز به اين قوم مهمان كش اعتماد مي كند ؟

    باز صداي هل من ناصر[ٍ ينصرني به گوش ميرسد .

    واي بر ما ! واي برما !

    اگر اين بار نيز حسين بازتنها بماند .



    سلام دوست عزيز.....تسليت بنده به مناسبت ايام سوگواري سيد و سالار شهيدان را پذيرا باشيد.

    اميد است از رهروان راه شهادت باشيم.

    عباسم و در پي خطر مي گردم

    دور و بر خيمه بيشتر مي گردم

    صد بار اگر علقمه را فتح كنم

    لب تشنه تر ا ز گذشته بر مي گردم

    اينجا هم در خدمتيم .

    باز دلم بوي محرم گرفت .

    بوي خدا و شب و شبنم گرفت .

    سلام را بايد آهسته گفت...
    جواب را بايد آهسته خواست...
    آهسته قدم بردار...
    آهسته ...
    گل‏ها را پرپر نكن...
    آه...
    صدايي را به انتظار نشسته‏ايم...
    مي‏گويند بعضي شنيده‏اند اما از ... نمي‏توان باور كرد...
    شايد آن‏ها نيز ...
    بگذريم...
    اما راستي اكنون مي‏شنوم...
    كودكي از فرط خوش‏حالي بلند شعر مي‏خواند و كودكان ديگر نيز او را هم‏راهي مي‏كنند...
    آيا خبر ندارند؟
    نمي‏دانم، اما چه مي‏توان كرد...
    سرخ را اگر رنگ خون و عشق بدانيم و سبز را اگر رنگ پيروزي و رسيدن، ام‏روز، نه! روزهايي ديگر سرخ‏ترين و سبزترين روزهاي زمين خواهد بود...
    سرخ‏ترين روز زمين از آن رو كه سرخي آن دريايي كه از حلقوم فرزند سبط نور الاهي مي‏خروشيد،‏ زمين و بل زمان را تا لحظه ظهور و انتقام،‏ سرخ و خونين كرده است...




    و ... اشك شايد براي فرو خوردن خشمي باشد به بلنداي تاريخ و به ... بگذريم.
    سبزترين روز زمين نيز از آن رو كه دريايي خروشان و پرانرژي آن‏هم از جنس عشق و عقل، خيابان‏هاي سكوت‏زده و اختناق‏پرور قلب اميد دنيا را كه قرن‏ها در سكوت شيطاني فرو رفته بود، به يكباره فرا گرفت و آهسته آهسته، روحي بزرگ از ريشه پرشكوه آسمان را بر مسند سيادت ملتي بزرگ نهاد...


    و حسين عليه السلام آمد و مي‏آيد...
    اما گويي هنوز به كربلاي دل‏هاي ما نرسيده‏ است...


    مي‏داني چرا؟


    بگذريم...